سعی براین است که بهترین مطالب دراین وبلاگ گنجانده شود
کاما یا درنگنما، نشانه مکث کوتاه در جمله است و نشان میدهد که اجزای دو طرف آن با هم پیوند دارند. در ادامه کاربردهای آن را با هم میبینیم.
شب قَدر یا لَیلَةُ القَدر شب نزول قرآن و مقدّر شدن امور یکساله انسانهاست. قرآن در سورههای قدر و دخان از این شب سخن گفته است. در قرآن و روایات ارزش شب قدر بیش از هزار ماه دانسته شده است. این شب بافضیلتترین شبِ سال و شب رحمت الهی و آمرزش گناهان است و در آن، فرشتگان به زمین میآیند و بنابر برخی از احادیث شیعه، مقدرات سال آینده بندگان را بر امام عرضه میکنند.
زمان دقیق شب قدر، روشن نیست، ولی بر اساس بسیاری از روایات، در ماه رمضان واقع شده است و به احتمال زیاد یکی از شبهای ۱۹، ۲۱ و یا ۲۳ این ماه است. شیعیان بر شب ۲۳ رمضان و اهل سنت بر شب ۲۷ رمضان تاکید بیشتری دارند.
شیعیان در این شبها با الگوگیری از معصومان(ع)، به شبزندهداری، خواندن قرآن، دعا و دیگر آیینها و اعمال این شب میپردازند. ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) در این شبها نیز به اهمیت آن نزد شیعیان افزوده و سوگواریبرای آن امام با آیینهای شب قدر همراه شده است.
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَيلَةُ القَدرِ ؛ قلب ماه رمضان ، شب قدر است .
ماه رمضان، قله ایمان در ماه های خداوند است و
شب های قدر، پرچم فتحی است که نماد پیروزی بر شیطان در این قله است.
شب قدر، شب راز بندگی است.
شب قدر، شب دمیدن روح در کالبد زمان است.
شب قدر، شب باریدن باران رحمت حق بر جان زمان است.
شبهاي قدر، اوج پر گشودن در فضاي نيايش و بندگي، و نهايت شکوفايي رحمت الهي بر بندگان است.
شب قدر، شب گشودنِ سفره دل و ريختن اشک نياز و فصل گريستن در آستان آفريدگار بخشاينده است.
شب قدر، شب احياي خويش، با دم مسيحايي دعاست؛ شبي است که بايد قدر خويش را بشناسي،
شب قدر، شب نور، شب نزول قرآن و سرآغاز نیکی ها و سعادت ها و هنگام نزول برکات است.
شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛ شبی است که باید قدر خویش را بشناسی،
تقدیر خویش را رقم بزنی و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی.
در شب قدر، رو به آینه محاسبه می نشینیم و چهره جان را بی غبار می بینیم و با باران اشک،
دل را در سحر رحمت و مغفرت، شست وشوی می دهیم.
پیامبر(ص): « هر کس شب قدر را بیدار بماند گناهانش آمرزیده میشود حتی اگر تعداد آنها
به تعداد ستارگان آسمان و به سنگینی کوه ها باشد...»
الهی! امشب دانه مهرت را در دلم با اشک ندامت آبیاری میکنم، تا در زمستان معصیتم، بهاری از ندبه را
ببارانی، جویباری که از آغاز ماه صیام، در جانم به سمت تو جاری گشته، اکنون در آستانه رسیدن به
دریای شبهای قدر توست؛ آمدهام تا به همان شیوه که علی را رستگار کردی، پرنده گم کرده راهِ مرا نیز
به سمت قبله رستگاری رهنمون شوی تا دل به دریای تو بسپارم و غرقه رحمتت گردم.
شب قدر، شب تعیین سرنوشت است. خداوندا! سرنوشت ما را به بهترین حال و بهترین وجه رقم بزن.
مولای من ! یا صاحب الزمان (عج)
تو زیباترین دلیل شب های قدر و شب زنده داری منی، تو نور چشم و دلیل امن یجیب های منی ،
ای پیداترین پنهان من ! تا تو بیایی مروارید چشمانم را برای سلامتی ات صدقه می دهم .
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، زفرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جان نثاران
شب انس و آشنايى است، شب عاشقان مهدى است
شب وصل هر جدايى است، شب اشك رازداران
خدایا، شب قدر است و موعد رحمت تو و من، بنده فروتن و ناتوان تو که بر هیچ سود و زیان خود
قادر نیستم، زبان به اعتراف گشوده ام و ناتوانی و درماندگی ام را فریاد می کنم.
خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست و آنچه از رحمت و مهر در این شب وعده مان دادی، بر من و
بر همه زنان و مردان مؤمن فرو بار. لطف و کرمت را بر من کامل گردان که من سخت مسکین و
درمانده و ناتوان و تهی دستم. رحیما، هرگز مرا از یاد و ذکر نامت غافل و خاموش مدار و احسان و
مهربانی ات را ازیادم مبر و در لحظت حرمان و سختی و تنگ دستی و بلا، سایه نومیدی از
خودت را بردلم میفکن، که تو شنوای راز و نیاز بندگانی.
الهی! اگر تاکنون نتوانستهام به اوج روشنِ بخشایندگی تو دست یابم، در این شبهای قدر، پنجرهای
رو به یأسم بگشای تا در پناه این شبها، به امنیت دامان تو دست یابم یا ارحمالراحمین!
سیاست[۱] عموماً به مفهوم عمل اخذ تصمیم و اجرای آن برای کل جامعه است. در این میان معمولاً حکومتها عامل سیاستورزی و موضوع عمل، گروهها، افراد و بخشهای مختلف جمعیت هستند.[۲] به عبارت دیگر سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگراییِ عقیدهها و منافع ناشی میشود، میخواهد به یاریِ زور - که اغلب بر حقوق متکی است - امنیت بیرونی و تفاهم درونیِ واحد سیاسی ویژهای را تأمین کند.[۳][۴] امروزه سیاست موضوع علمی مستقل و یکی از حقایق غیرقابل اجتناب زندگی بشر است.[۵]
شاعر : جواد مهدی پور
اخم کردی و مرا در اشتباه انداختی
یوسف لبخند هایم را به چاه انداختی
بار دیگر بین قهر و آشتی دیوانه وار
قهر کردی ، قصه و غم را به راه انداختی
خال و لب دادی نشان اما ندادی بوسه ای
اینچنین بیچاره دل را در گناه انداختی
از تغافل چشم بستی که نمی بینی مرا !!
دلخوشم کردی به من وقتی نگاه انداختی
با رقیبانم که بزم عیش را آراستی
بر دلم زارم جفا کردی و آه انداختی
عاقبت بیرون نمودی از دلت مهر مرا
پشت سر ، این مرغ دل را بی پناه انداختی
وعده دادی معنی پیمان ندانستی ولی
گاه جام مهر بگرفتی و گاه انداختی
جایگاهی داشتم در پیش تو اما چه سود !
دل شکستی و مرا از جایگاه انداختی
امام حسن مجتبی(ع)
حلم،یعنی فروخوردن خشم وخویشتن داری
واژه فِرعَون لقبی است که در دوره متأخر برای نام بردن از فرمانروایان سلسلههای مصر باستان بهکار میرود. هر چند، از نظر تاریخی، فرعون فقط در طی پادشاهی نوین مصر، به ویژه در میانه دودمان هجدهم مصر، پس از سلطنت حتچپسوت به عنوان یک لقب برای پادشاهان مورد استفاده قرار گرفت.
فرعون مدیر ارشد، رئیس ارتش، و فرمانروای کل مصر تلقی میشده است. او همچنین پسر رع به شمار میآمده. واژه فرعون از ریشه قبطی «پِرآ» به معنای «خانهٔ بزرگ» است؛ اشارهای به این واقعیت که فرعونها خود را پناهگاه مردم میدانستند و برای خود کاخهای بزرگ پادشاهی داشتند. با آنکه در اصل این واژه اشاره به کاخ پادشاهی فرمانروا میکرد، تا هنگام توتمس سوم (۱۴۲۵–۱۴۷۹ پ. م) در پادشاهی نوین، دیگر به عنوان نامی برای شخص فرمانروا به کار گرفته میشد.
فِرعَون لقبی است که در دوره متأخر برای نام بردن از فرمانروایان سلسلههای مصر باستان بهکار میرود
نخستین شخصی که در تاریخ مصر باستان به نام فرعون مشهور است، شخصی است به نام پادشاه عقرب که نام اصلی وی مشخص نیست؛ ولی در نقشی که از او روی یک گرز سنگی وجود دارد، عقربی روبروی صورت او دیده میشود و به این دلیل او را به این نام میخوانند. از فراعنهٔ مصر میتوان خوفو، خفرع، منکورع، رامسس دوم، آخناتون، توتآنخآمون، شهبانو حتچپسوت، و توتمس سوم را نام برد.
در میان تمامی این فراعنه، خوفو، خفرع و منکورع به خاطر ساختن اهرام ثلاثه، توتمس سوم و رامسس دوم به خاطر قدرت بیش از حد در اداره کشور و کشورگشایی، آخناتون به خاطر مخالفت و ضدیت با تمام عقاید فراعنه گذشته و ساختن شهر آخن آتون (افق آتون) به همین منظور و توتآنخآمون به خاطر مرگ عجیبش در سن هیجده سالگی و گنجینه دستنخوردهٔ مقبره خود بیش از بقیه فراعنه شهرت دارند.
فرعون در قرآن
در قرآن از فرمانروای زمان موسی در مصر، با عنوان فرعون یاد شده است؛ ولی از فرمانروای زمان یوسف در مصر، با عنوان پادشاه (مَلِک) یاد شده است. بسیاری از مورخان اسلامی باور دارند که رامسس دوم فرعون همعصر موسی بودهاست. از جمله محمد بیومی مهران، استاد برجسته دانشگاه اسکندریه، در مقالهاش پس از بررسی نظرات و دلایل پژوهشگران مختلف، «رامسس دوم» را یکی از فرعونهای معاصر موسی میداند.
مومیایی فرعون مصر در زمان حضرت موسی
فرعون زمان حضرت موسی که بود؟
رامسس دوم یا رامسس بزرگ (زاده ۱۳۰۲، پادشاهی ۱۲۷۹-۱۲۱۳ (پیش از میلاد))فرعون مصر باستان از دودمان نوزدهم پادشاهان آن سرزمین بود. بسیاری او را نیرومندترین فرعون تاریخ مصر باستان میدانند.
ستی یکم پدرش هنگامی که او چهاردهساله بود وی را به جانشینی برگزید.او از همین سن همراه پدرش در جنگ علیه اقوام نوبیایی و لیبی شرکت میکرد.رامسس در آغاز دهه بیستم زندگی به پادشاهی رسید. او ۶۶سال و دوماه پادشاهی نمود و بیش از نود سال زیست. و دارای ۴۵ پسر و ۶۰ دختر از ۱۰۸ همسر خود بود او پایتخت را از شهر تب به رآمسس برد.
رامسس دوم سومین فرعون از دودمان نوزدهم بود. وی در جنگ با امپراتوری هیتی توانست بر سرزمینهای خاوری مدیترانه دست یابد.
برخی او را فرعون یادشده در سفر خروج دانستهاند.
در قرآن از فرمانروای زمان موسی در مصر، با عنوان فرعون یاد شده است
دیدگاه اسلام
بسیاری از مورخان اسلامی باور دارند که «رامسس دوم» فرعونی بوده است که همعصر موسی بوده است. در آیهٔ ۹۲ سورهٔ یونس، در قرآن پس از بیان گذر بنیاسرائیل از دریا، چنین آمدهاست]:
« پس امروز نجات میدهیم بدنت را تا باشی برای آیندگان نشانهای و همانا بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند. »
برخی از مسلمانان باور دارند مومیایی به جا مانده از رامسس دوم، مصداق همین آیهاست. شرح حالی که در آیات قران وجود دارد بیش از همه با رامسس دوم مطابقت دارد. در کتیبههای مصری از رامسس دوم به عنوان پروردگار و خداوند بیهمتا یاد شدهاست. او پادشاهی بودهاست که جان خود را در جنگ از دست دادهاست. اما مومیایی رامسس دوم دارای هیچگونه زخم یا جراحات ناشی از جنگ نمیباشد و همین خود شاید نشان از غرق شدن او باشد.